
ارزشهاي اجتماعي- فرهنگي(social cultural values )
ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي يكي از ابعاد سرمايه اجتماعي است و به نوعي شامل همه ابعاد آن ميشود. اين نوع ارزشها در جامعه انساني قدمت فراوان دارند و هر جامعهاي بر رعايت آنها تأكيد فراوان ميكند. مثلاً ارزشي همچون احترام به بزرگترها، احترام به شخصي كه از ما بيشتر ميداند، ارزشي است كه در همه فرهنگها و جوامع بر آن تأكيد ميشود. همچنين ارزشهاي ديگري همچون صداقت، وفاي به عهد، خوش قول و قرار بودن. اين نوع ارزشها يك نوع ضمانت اجرايي عرفي دارند. حتي در جوامعي كه ضمانتهاي عرفي تضعيف شدهاند، ضمانتهاي قانوني براي اجراي اين نوع ارزشها به وجود آمده است. به عنوان مثال احترام به استاد يكي از مولفههايي است كه همه جوامع علمي آن را رعايت ميكند. در همه جوامع استاد يك قدرت نمادين(symbolic power) دارد كه دانشجو و دانشآموز را ملزم به رعايت احترام به او ميكند، هم چنين وفاي به عهد نيز همچون حالتي دارد، در اين مورد اگر چنانچه شخصي به عهد بسته شده وفا نكند امكان دارد با جريمههاي مادي و زندان مواجه شود.
الف- امنيت اجتماعي(social security)
امنيت اجتماعي به گونهاي تنگاتنگ با احساس امنيت گره خورده است. يعني هر گاه شخص احساس كند كه از هر لحاظ در امنيت است ميتوان گفت كه امنيت اجتماعي وجود دارد. بنابراين احساس امنيت پديده روانشناختي- اجتماعي است كه داراي ابعاد گوناگوني است. اين احساس ناشي از تجربههاي مستقيم و تجربههاي نيابتي افراد از شرايط و اوضاع محيط پيراموني است و افراد گوناگون به صورتهاي مختلف آن را تجربه ميكنند. منابع تأمين كننده احساس امنيت براي آحاد و گروههاي مختلف جامعه نيز متفاوت از يكديگر است و اين منابع در سه سطح كلان، مياني و خرد اثر ميگذارد (مرجايي، 1381).
در سطح كلان، ساختار كلي جامعه و ايمن بودن از جنگ، قحطي، خشكسالي، سيل، زلزله و سقور ساختار سياسي حكومت از عمده منابع است كه ساختار كلان احساس امنيت در افراد را شكل ميدهند.
ب) مشاركت اجتماعي(social participation )
مشاركت به مفهوم كنشي قصددار، هدفمند، ارادي، اختياري با خصوصيات متعامل بين كنشگر و زمينه اجتماعي و محيطي او و تقبل آگاهانه انجام امري يا بخشي از امور در شكل معاضدت، معاونت، همياري و همكاري از روي ميل و رغبت و نياز و با هدف بهبود و زندگي اجتماعي به عوان يكي از عوامل تأثير گذار بر فرايندهاي توسعه ملي از سوي صاحبنظران مختلف مطرح شده است (محسني تبريزي، قاضي طباطبايي، مرجايي، 1383).
ابعاد مشاركت در اين تحقيق عبارتند از: مشاركت اقتصادي، مشاركت سياسي، مشاركت ادبي، مشاركت مذهبي و همچنين عضويت در گروهها و انجمنها و سازمانهاي غير دولتي و …
مشاركت اقتصادي(economic par): شامل كمك مالي به فقرا و ايجاد صندوق قرضالحسنه و نيز كمك مالي به ديگر كارمندان ميشود.
مشاركت سياسي(politic participation): شامل شركت در انتخابات صنفي و سياسي، شركت در اعتراض و تحصنهاي كارمندي و صنفي، جمعآوري رأي براي كانديداها.
مشاركت ادبي(literary participation ): به آن مشاركتي اطلاق ميشود كه شخص در يك فعاليت ادبي شركت داشته باشد مثل فعاليت ادبي در كانونها و نشر شعر و مقاله در مجلات، سخنراني و مقالهنويسي.
مشاركت مذهبي: يعني مشاركت در امور مذهبي مثل شركت در جلسات مذهبي و نماز جمعه، عضو هيأتهاي مذهبي بودن و …
ج) آگاهي و شناخت knowledge
آگاهي و شناخت بيشتر به معناي داشتن اطلاع از جامعه و اعضاي جامعه است. اين فاكتور يكي از شاخصهاي مهم در ايجاد سرمايه اجتماعي است. آگاهي و شناخت افراد از جامعهاي كه در آن زندگي ميكنند و به آنها كمك ميكنند در تصميمگيري و تعامل در افراد چندان مشكلي نداشته باشند. اين عامل يكي از پيش شرطهاي اعتماد تلقي ميشود و يكي از شرطهاي لازم جهت مشاركت ميباشد. بالطبع هنگامي كه افراد از ماهيت مسائل جامعه خود مطلع و آگاه نباشند كمتر اعتماد و مشاركت را خواهند يافت. آگاهي و شناخت جزء جداي ناپذير و ذاتي روابط اجتماعي است. اطلاعات و شناخت در فراهم آوردن شالودهاي براي شناخت مهم است. براي به دست آوردن شناخت از محيط پيرامون بايد به آن توجه كافي كرد. موارد شناختي افراد در جامعه در برگيرنده توجه آنها به محيط پيرامون، در جريان آخرين اخبار و اطلاعات جامعه بودن، دنبال كردن رويدادهاي علمي، آشنايي با حيطهكاري و تحصيلي آشنايي با قوانين و مقررات حاكم بر دستگاه و نهادهايي كه آنجا مشغول هستند، ميشود. مجموع اين عوامل تشكيل دهندهي ميزان آگاهي و شناخت افراد است.
د) انسجام اجتماعي social solidarity
انسجام اجتماعي يكي از مؤلفههاي مهم سرمايه اجتماعي است. انسجام اجتماعي به معناي حمايت افراد يك جامعه از همديگر است. همبستگي اجتماعي در جامعهاي به وجود ميآيد كه از يك وجدان جمعي برخوردار باشد. از نظر دور كيم وجدان جمعي عبارتست از مجموعه باورها و احساسات مشترك در بين حد وسط اعضاي يك جامعه، وجدان جمعي داراي حيات خاص خويش است. مع هذا بدون مشاركت افراد در حين آن، نميتواند واقعيت يابد. زيرا طبق تعريف وجدان جمعي در تمام گستره جامعه پراكنده است و جزء در افراد در جاي ديگري تحقق نمييابد. همبستگي اجتماعي ناشي از نظمي است كه جامعه به خود ميگيرد. اين نظم تأمين كننده منافع اكثريت است و حتي فرديتها را هم در جهت منافع عامه هدايت و سازمان ميدهد. ارجع بودن منافع عمومي بر منافع شخصي و لطمه نزدن به منافع عمومي به خاطر سوء استفاده شخصي از مصاديق بارز انسجام اجتماعي است. رأي اكثريت جامعه و گروه را پذيرفتن، احساس مسئوليت كردن در قبال وظايف اجتماعي محوله، كمك به همنوع، تساهل و تسامح با ديگر قوميتها و فرهنگ و توانايي زندگي كردن در يك قلمرو فرهنگي باعث انسجام اجتماعي است.
ه )سرمايه فرهنگي cultural capital
هم يكي ديگر از مؤلفههاي سرمايه اجتماعي است. اصطلاح سرمايه فرهنگي براي اولين بار توسط پيربورديو، جامعهشناس فرانسوي به كار رفته است. سرمايه فرهنگي يك نظريه كلي است، به اين معني كه تلاش ميكند تبيينهايي را براي فاكتورهايي مثل پيشرفت تحصيلي به شيوهاي كه دامنه وسيعي از تأثيرات مختلف را ادغام مي كند، ساختار دهد. سرمايه فرهنگي همانند سرمايه فيزيكي قابليت انباشت در نزد فرد را دارد و شخص آن را از بدو تولد از طريق گذراندن سيستم آموزشي جمع ميكند. بورديو مينويسد كه يكي از نقشهاي آموزش به طور عمده باز توليد اجتماعي است كه در خدمت اهداف ايدئولوژيكي توانمند ساختن طبقات مسلط اجتماع به باز توليد قدرت، توانگري و امتياز مشروعيت است (پيربورديو، 1985).
