
2 سلسله مراتب دانش
سلسله مراتب دانش، گذر از داده به اطلاعات، سپس به دانش و نهایتاً خرد را نشان میدهد، بدین ترتیب که با کاملتر شدن هر سطح، انتقال به سطح بالاتر صورت گرفته و سطح بالاتر، سطح زیرین را در بر میگیرد(حق نظر، 1388).
2-1-3 مفاهیم
2-1-3-1 داده
داده اولین سطح مدیریت دانش را تشکیل میدهد و شامل ارقام و اعداد، نمودارها و سایر نوشتههایی است که به خودی خود تولید معنی نمیکنند(بومارد، 1999، 6). در واقع میتوان گفت که داده، رشته واقعیتهای عینی و مجرد در مورد واقعیتها هستند. آنها نشانگر ربط، بی ربط و اهمیت خود نیستند، اما به هر حال برای سازمانها و مخصوصاً سازمانهای بزرگ اهمیت زیادی دارند(داونپورت و پروساک، 1379، 24). داده، منشأ تشکیل دانش است، دادههاواقعیتها و اعداد خام هستند مانند سرانه هر دانشآموز (کیدول، 2000، 27). داده یک واقعیت از یک موقعیت و یا یک مورد از یک زمینه خاص، بدون ارتباط با دیگر چیزهاست، دادهها منعکس کننده تعاملات و مبادلات کامل، واحد و منسجمی هستند که تحت عنوان جزء ناچیز از آنها یاد میشود. این اجزاء در پایگاه داده، ذخیره و مدیریت میشوند. دادهها حداقل متن را دارند و به تنهایی مفهوم موضوع بزرگتری را القاء نمیکنند تا زمانی که مورد پردازش واقع شوند(نوروزیان، 1384، 24).
2-1-3-2 اطلاعات
دومین سطح مدیریت دانش را اطلاعات تشکیل میدهد. اطلاعات مجموعهای از دادهها هستند که در ذهن دریافت کننده آنها ایجاد معنی میکنند(سرلک و فراتی، 1387، 7). اطلاعات بر خلاف دادهها، معنی دار هستند؛ به قول پیتر دراکر «داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است»(داونپورت و پروساک، 1379، 19). اگر عددی یا واقعیتی برای فردی خاص و در ارتباط با موضوعی معین در زمان تصمیمگیری تعبیر و تفسیرشود، به اطلاعات تبدیل میشود(مقدسی، 1387، 51). دادهها در صورتی به اطلاعات تبدیل میشوند که افراد بخواهند برای درک بیشتر از آنها استفاده کنند(جعفری مقدم، 1383، 55).
ابطحی و صلواتی عنوان میدارند که: اگر چه مرز بین دانش و اطلاعات روشن نیست، لیکن چند ویژگی دارد که این دو را از هم جدا میکند(ابطحی و صلواتی، 1385، 8-7).
- سطح ظرافت: اطلاعات غالباً به موقعیتها، شرایط، فرآیندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد. در این صورت در بر گیرنده سطحی از دقت و ظرافت است که آن را برای کار مورد نظر مناسب میکند. ورای موقعیت یا کار خاص، اطلاعات تا زمانی که به دانش تبدیل نشود کم ارزش خواهد بود.
- زمینه: اطلاعات در برگیرنده دادهها در این زمینه است. زمینه ممکن است محصول مشتری یا فرآیند کسب و کار باشد و شکل اولیه دادهها را تا سطح اطلاعات ارتقاء دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیریت جهت تصمیمگیری و برنامهریزی مفید میکند. مدیر نتایج معناداری را در خصوص معاملات با بررسی و بازبینی دادهها استخراج میکند. برای اینکه داده مفید واقع شود باید در درجه اول در زمینه قرار گیرد.
- دامنه: اطلاعات کلاً محدود به زمینهای است که در آن ایجاد میشود. اطلاعات فروش به مدیران در خصوص فروش مطالبی ارائه میدهد، دانش دراین خصوص فراتر عمل میکند و در موقعیتهای گوناگون کاربرد دارد.
- بههنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابراین، بهطور مداوم در حال تغییر است. به مجرد اینکه داده جدید، اخذ شود اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود. دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز به دست آمده، میتواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود.
2-1-3-3 دانش
دانش، از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ریشه میگیرند. دانش شکل غنی شده و بارور شده اطلاعات میباشدکه همراه با فهمیدن چگونگی و چرایی است(سرلک وفراتی، 1387، 10). فرهنگ لغت لانگمن کلمه دانش را این گونه معرفی کرده است: حقایق، اطلاعات، مهارتها و دریافتهایی که یک شخص میتواند از طریق یادگیری یا تجربه کسب نماید (یانگ، 2007). دانش، اطلاعاتی است که تفسیر شده و به اقدامی مؤثر منجر میشود(هاشمیان بجنورد و منهاج، 1386). دانش عبارت است از افکار و پندارها، فهم و درسهای آموخته شده در طول زمان. دانش فهمیده میشود و فرد آن را از طریق تجربه، استدلال، بصیرت، یادگیری، خواندن و شنیدن بدست میآورد. هنگامی که دیگران دانش خود را با افراد سهیم میشوند، دانش گسترش مییابد و هنگامی که دانش فرد با دانش دیگران ترکیب میشود، دانش جدیدی بهوجودمیآید. دانش، ماهیتی فردی دارد، زیرا با ارزشها و باورهای افراد و ادراک آنها از جهان و دیگران، در ارتباط متقابل قرار دارد. به علاوه دانش در بافت و زمینه روابط بین فردی ظاهر میشود. دانش،غنیتر و معنادارتر از اطلاعات است(نوروزیان، 1384، 25). «دانش» مخلوط سیالی از تجربیات، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای نظام یافته استکه چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست میدهد. دانش، در ذهن دانشور بهوجودمیآیدو به کار میرود. دانش در سازمانها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش بلکه در رویههای کاری، فرآیندهایسازمانی، اعمال و هنجارها نیز مجسم میشود. دانش در درون افراد وجود دارد و بخشی از پیچیدگی ندانستههای انسانی است. تبدیل داده به اطلاعات و سپس دانش، محور اصلی مدیریت دانش است(جعفری مقدم، 1385).بنابراین، دانش ترکیب سازمان یافتهای از «دادهها»است که از طریق قوانین، فرآیندها و عملکردها و تجربه حاصل شده است. به عبارت دیگر «دانش» معنا و مفهومی است که از فکر پدید آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که «اطلاعات» حیات یافته و به دانایی تبدیل میشود(ریچز، 2000، 11-10).
2-1-3-4 خرد
آخرین مرحله، حرکت از دانش به خرد و کمال است. خرد همان کاربرد دانش است، در واقع از درک دانش، خرد حاصل میشود. اگر شخصی اثر منفیعمل و یا حرکتی را بداند اما بدون توجه به آن، حرکت یا عمل را مرتکب شود، فرد خردمندی نیست، چرا که از دانشی آگاهی داشته که آن را به کار نگرفته است خرد درک همراه با قضاوت و اساس جستجو و پرسشگری فلسفی است. خرد وقتی در سازمان بدست میآید که دانش جدید را همراه با تحولات، تجربیات و تخصصهای گروهی به کار گیرد و از دانش بهوجود آمده برای رسیدن به هدفهای برنامه ریزی شده با اشتراک مساعی همهبخشها در سازمان استفاده کنند(حق نظر، 1388). به طور خلاصه داده، اطلاعات، دانش و خرد چهار مرحله زنجیره اطلاعات هستند. دادههابهخودی خود عاری از مفهوم هستند و شامل مشاهدات، حقایق یا اعدادی هستند که اطلاعات را به دست میدهند. وقتی که دادهها به منظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار میگیرند تبدیل به اطلاعات میشوند. وقتی که اطلاعات برای آشکارساختنالگوهای غیرمعمول یا گرایشات نهان مورد تحلیل قرار میگیرندبه دانش تبدیل میشوندو وقتی که دانش برای تصمیمگیری در موقعیتهای واقعی زندگی به کار گرفته میشود تبدیل به خرد میشود(گاندهی، 1384).
/پایان نامه مديريت دانش بر يادگيري و خلاقيت سازماني
