
چرخه انگیزشی
چرخه انگیزشی به این معنا است که افراد چگونه به دنبال ارضای یک نیاز احساس شده میروند. اگر نیاز شما به اندازه کافی قوی باشد؛ مانند تشنگی یا گرسنگی شدید، تا نیازتان برآورده نشود نمیتوانید بر چیز دیگری تمرکز کنید. مهاتما گاندی بیان داشت: “حتی خدا هم نمیتواند با آدم گرسنه صحبت کند”. پنج گام در چرخه انگیزشی وجود دارد. حضور یک نیاز به اندازه کافی قوی (گام 1) تنش به وجود میآورد (گام ٢)، که در عوض باعث میشود که فرد برای ارضای نیاز وارد عمل شود (گام ٣). هنگامی که هدف به دست آمد (گام ٤)، حس خشنودی و کاهش تنش به وجود میآید (گام ٥). برای مثال فرض کنید شما در طی دو هفته باید گزارشی را ارائه دهید. گزارشی که دیگران برای اتخاذ یک تصمیم مهم روی آن حساب میکنند. این امر موجب ایجاد تنش میشود و همه فعالیتهای شما بر تکمیل گزارش متمرکز میشود- شدیدترین نیازِ احساس شدۀ شما در زمان- و حتی ممکن است بعد از ظهرها و حتی تعطیلات آخر هفته هم کار کنید و دعوت به بیرون رفتن با دوستان را رد کنید. در نهایت پس از چند روز کار سخت، شما به هدفتان میرسید و گزارش تمام شده است. شما حس بزرگی از فراغت از تنش را تجربه میکنید که شما را در شغل نگه میدارد. شما اکنون برای استراحت و ارضای دیگر نیازهایتان آزاد هستید.
گام 1: نیاز: نیاز به تکمیل گزارش در دو هفته
گام 2: به وجود آمدن تنش: نگرانی از اینکه زمان تمام شود، تردید درباره تواناییها، ترس از شکست، کنار گذاشتن دیگر نیازها.
گام 3: فعالیتهای متمرکز: پژوهش درباره موضوع، یادداشت برداری کردن، فراهم کردن یک طرح کلی، نوشتن گزارش. |
گام 4: نیل به هدف: شکل دادنِ گزارش تکمیل شده |
گام 5: خشنودی و کاهش تنش: احساس آزادی برای ارضای دیگر نیازها
ویژگیهای محرکها:
– برانگیزندهها، به طور مشترک به محرکها اشاره دارند، ما را به شیوهای خاص به فعالیت بر میانگیزند. محرکها (انگیزهها) به عنوان «چرایی» رفتار، تعریف شدهاند. در زیر پنج ویژگی محرکها آمده که فهم آنها، میتواند به ما در فهم آنچه ما را برمیانگیزد، کمک کند:
– انگیزهها فردگرایانه هستند: از آنجا که افراد نیازهای مختلفی دارند، پس آنچه نیاز یک فرد را ارضا میکند، ممکن است باعث ارضای نیاز دیگری نگردد. این تغییر در محرکهای فردی، اغلب منجر به در هم شکستن روابط انسانی میشود، مگر اینکه افراد زمانی را برای فهم انگیزهها و محرکهای همکارانش صرف کنند.
– انگیزهها تغییر میکنند: همانطور که در ابتدای این فصل ذکر شد، محرکها و انگیزهها در سراسر زندگی ما در حال تغییر هستند یعنی آنچه در ابتدا ما را در کارراهه بر میانگیزد، ممکن است بعداً باعث تحریک ما نشود. بسیاری از کارکنان در شرکتهای جدید مبتنی بر اینترنت، ساعات زیادی را در طول دورۀ بحرانی آغازین کار میکنند. هفتههای کاری صد ساعته، غیرعادی نیست، ولی بعدها آنها پی بردند که دنیای اینترنت تنها دربارۀ کار سخت نیست؛ بلکه زمان فراغت، خلاقیت را افزایش میدهد و به آنها کمک میکند تا به چیزها به روشهای مختلف نگاه کنند.
– انگیزهها ممکن است ناآگاه باشند: در بسیاری موارد، ما کاملاً از نیازها و سایقهایی که بر رفتار ما اثر میگذارد، آگاه نیستیم. گرایش به بردن جایزۀ «کارمند ماه» ممکن است به وسیله احساسات ناآگاه بیکفایتی یا تمایل به افزایش قدردانی تحریک شود.
– انگیزهها اغلب استنباط شده هستند: ما میتوانیم رفتار افراد دیگر را مشاهده کنیم، اما تنها میتوانیم آنچه علت آن رفتار است را درک کنیم.
– انگیزهها سلسله مراتبی هستند: انگیزههای رفتار در سطوح اهمیت، با همدیگر تفاوت دارند. در صورت وجود انگیزههای متناقص، معمولاً انگیزه مهمتر رفتار را هدایت میکند. کارکنان اغلب، شغلی را ترک میکنند که ارضای نیاز کاری که چالش انگیز و پاداش دهندهتر است را تأمین میکند.
در تلاش مداوم افراد برای رفع حالتهای ناخوشایند چندین نظام انگیزشی به وجود آمد، نظیر «فروید» که انسان را در یک میدان نبرد دائمی با نیروهای جنسی و پرخاشگری میدید. چندین نظام انگیزشی دیگر نیز، انسانها را موجوداتی کنجکاو، هیجانخواه، با هدف و برنامه و تلاشگر در نظر میگیرد. با این حال آنها تا حدودی درست هستند. بنابراین انگیزش مسائل مختلفی را در برمیگیرد.
– انگیزش یک فرآیند است: انگیزش فرآیندی پویا و نه ایستا است. خیلی از انگیزهها از یک فرآیند چهار مرحلهای «پیشبینی، برانگیختگی، عمل رفتاری و پیامد» پیروی میکنند. در مدت پیشبینی، فرد انتظار پیدایی انگیزه را دارد و ویژگی آن نیز وجود یک حالت محرومیت و تمایل به هدف است. در مدت برانگیختگی، محرک درونی یا بیرونی انگیزه را تحریک نموده و به رفتار جهت میدهد. در مدت عمل رفتاری، فرد برای نزدیک شدن یا دور شدن از شی هدف، به رفتار هدفگرا میپردازد. در مدت پیامد، فرد پیامدهای سیری یا اشباع انگیزه (فروکشی انگیختگی) را تجربه میکند. انگیزش یا خودگردان است یا محیطی. هنگامی که رفتار توسط نیروهای درونی (نظیر خستگی، کنجکاوی و…) برانگیخته شده باشد، خودگردان است. انگیزش خودگردان معمولاً از گرایشها، نیازها و واکنشهای فردی به رفتار شخص ناشی میشود. در مقابل زمانی که رفتار توسط نیروهای بیرونی (نظیر پول یا جایزه و …) برانگیخته میشود، به صورت محیطی است. انگیزشی که توسط محیط کنترل میشود، از پیامدهای مصنوعی و بیرونی رفتار ناشی میشود.
– تغییر شدت انگیزه در طول زمان:
انسانها در هر لحظه معین چندین انگیزه را تجربه میکنند و معمولاً یک انگیزه نسبتاً نیرومندتر است، در حالی که سایر انگیزهها در درجه دوم قرار دارند و نیرومندترین انگیزه، بیشترین تأثیر را بر رفتار دارد. اگرچه انگیزههای نسبتاً درجه دو فوراً رفتار را تحت تأثیر قرار نمیدهند، ولی ما مجموعهای از این انگیزهها را که در نهایت میتوانند درجه یک شوند (وارد جریان تأثیرگذاری بر رفتار شوند)، در سر میپرورانیم.
– سلسله مراتب انگیزه:
برخی نظریهپردازان نظیر مزلو[1] و باک[2] انگیزههای انسان را سلسله مراتبی میدانند. مزلو انگیزههای انسان را در پنج طبقه اصلی «انگیزههای (نیازهای) فیزیولوژیک، نیازهای ایمنی، نیاز به تعلقپذیری، نیاز به احترام و نیاز به خود شکوفایی» دستهبندی میکند. در حالی که باک آنها در پنج طبقه به گونهای دیگر شامل «غرایز، سایقهای نخستین، سایقهای اکتسابی، هیجانها و انگیزش شایستگی» طبقهبندی میکند. فایده چنین دیدگاهی در این است که به افراد اجازه میدهد تا انگیزههای بسیار متفاوت انسان را در یک شبکه واحد منسجم مربوط به هم طبقهبندی کند.
– آگاهی انگیزهها در سطح ناهوشیار:
انگیزههای انسان میتوانند به صورت آشکار و یا نه چندان آشکار، توجیه شده یا توجیه نشده و هوشیار یا ناهوشیار[3] باشند. برای مثال تحقیقات نشان دادهاند که مردم در روزهای آفتابی بیشتر لبخند میزنند و در ماههای تابستان بیشتر از ماههای دیگر مرتکب اعمال پرخاشگری میشوند و اگر بیپولی را به صورت غیرمنتظره پیدا کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که به یک غریبه کمک میکند. هر یک از این موارد به دلیل انگیزههایی هستند که فورا آشکار نخواهند شد.
[1] Maslow
[2] Buck
[3] Unconscious
