در اول ذکر آرد انس با یار در آخر ذکر از انس است و دیدار[۳۹۷]
دوام ذکر: پیوستگی در ذکر موجب میشود که دل چنان به آن انس گیرد که همواره به آن متذکر میشود. سالک چه بخواهد و چه نخواهد در هر حالتی که باشد، چه در خواب، چه بیداری، دل آن را تکرار میکند. این ذکر هرگز قطع نمیشود. و اگر قطع شود. موجب غفلت و حجاب یا خارج شدن سالک از سلوک میشود. این ذکر ابتدا به صورت زبانی است و کمکم به ذکر قلبی بدل میشود. بسیار یاد آورید، مداومت در آن خیلی سخت است و با یک سری ریاضتهای به مانند کمخوابی و کمخوری و توجه به آن است.
نکته دیگر در دوام ذکر اینکه سالک ذاکر در هیچ حال، مطلقاً در هیچ حالی نباید خود را در حجابی از پروردگار قرار دهد. چه بسا اوقاتی هست که انسان بخواهد و مناسب باشد که از فرشتگان در حجاب باشد و طبق روایات اهلبیت در مواقعی خداوند بین عبد و فرشتگان حجاب قرار میدهد. امام صادق فرمودند: «اشکالی در یاد خدا در حال بول نیست، پس همانا ذکر خدا در همه حال نیکوست.»[۳۹۸] چه بسا بسیاری از عبادات در اوقاتی منع شده است، اما ترک یاد خدا در هیچ حالی شایسته نیست.[۳۹۹] امیرالمؤمنان در دعای کمیل میفرمایند: «أنت الشاهد لما خفی منهم»، بخشی از وجود انسان در دایره فهم و احاطه فرشتگان هم خارج است، حتی طبق برخی احادیث قدسی، خداوند انسان گنهکار را در پردهای و حجابی از پیامبر اکرم و اهلبیت قرار میدهد، اما هیچگاه بنده در حجاب از پروردگار نیست و انسان هرگز نباید بخواهد به جهت حیا از پروردگار یا مانند آن در حجاب از خداوند قرار گیرد لذا فرمودند «لا بأس بذکر الله و أنت تبول» و این معنی را فقط از طریق تعلیم اهلبیت میتوان دریافت. دوام ذکر، بلکه دوام هر عملی که سالک برای خود قرار میدهد، مورد تأکید اهلبیت است.[۴۰۰] امام صادق فرمودند: اگر شخصی عملی را برگزید، پس تا یک سال در آن مداومت کند و پس از یک سال اگر خواست به عمل دیگری مبادرت ورزد و دلیل آن این است که با آن عمل شب قدر را درک کند».[۴۰۱] حتی از روایات استفاده میشود که سالک ممکن است عملی را بر خود لازم و واجب کند، عملی که از اذکار و عبادات مستحبه است و با این حال فرمودند قبل از دوازده ماه آن عمل را رها نکند.[۴۰۲] از امام رضا از انسان پست (سَفَله) پرسیدند، فرمودند: «من کان له شیء یلهیه عن الله؛ انسان پست کسی است که چیزی داشته باشد که او را از خدا بازدارد». در مناجاتها و ادعیه از خداوند دوام ذکر، وله و عطش به ذکر، و الهام ذکر در خلوت و جلوت خواسته شده است.[۴۰۳] در مناجات ذاکرین امام عرضه میدارد: خداوندا ذکر خویش را در خلوت و جلوت و شب و روز و آشکار و نهان و در خوشی و ناخوشی به ما الهام کن.[۴۰۴]
مجلس ذکر: اجتماع سالکان در مجلس ذکر در جذب فیض الهی و نزول برکات معنوی بسیار مؤثر و مورد توصیه اهلبیت است[۴۰۵]. به تعبیر اهل معرفت نفوس مجتمع متحد، اثر یک نفس کلّی الهی قوی را داراست. و از فضیلتهای نماز جماعت و حلقه ذکر و اجتماع در دعا این است که هر انسانی یک صفت یا بیشتر از اوصاف خوبی و کمالات انسانی را دارد، انسانهای گرد آمده در صلاه و ذکر و دعاء مانند یک انسان کامل و یا ظلّ و مثال او را تشکیل میدهند که آن مجتمع نزول برکات خواهد بود.[۴۰۶] مجالس ذکر دارای آداب خاصی است که برگرفته از روایات اهلبیت است. حضور با طهارت، نشستن در هیئت نمازگزار (رو به قبله به حالت تشهد)، پرهیز از کلام و خواطر دنیوی، سکوت همراه با تفکر، قرائت قرآن، اوراد و اذکار در شریعت، ادعیه و مناجاتهای مأثوره مهمترین آداب و محتوای مجلس ذکر است.
نمونههایی از این جلسات میتواند با عنوان جلسه قرائت قرآن همراه بکاء[۴۰۷]، حلقات ذکر[۴۰۸]، ختم صلوات، قرائت حدیث کساء[۴۰۹]، دعا[۴۱۰]، و مانند آن در تعالیم اهلبیت یافت.
زمانهای خاص ذکر: اهمیت و اسرار مناسبتهای زمانی در سلوک و عبادت و دعا اسراری دیگر از تعالیم سلوک اهلبیت است. به تعبیر سید بن طاووس زمانهای پذیرش دعا اسراری است که تنها با رازگشایی معصوم فهمیده شود.[۴۱۱]
آنچه از احادیث اهلبیت و اعمال اوراد خاص برای ماهها سال استفاده شود، اینکه ماههای سال همانند مراحل و منازل سلوکی و تکامل روحی هستند که در هر کدام از این منازل ذخائر و گنجها و جواهر قرار داده شده است تا سالکان این مسافت طولانی سلوک الی الله را با تنوع حالات و ذخائر متنوع که در شریعت و احادیث قرار داده شده طی کنند.[۴۱۲] گویی خداوند بر اساس مصالح و اسراری که به حال بندگان سودمند است، اوقات متفاوتی و ویژهای برای سلوک در طول سال و در ساعات شبانهروز قرار داده است. و سالک باید در اوقات خاص بر تلاش و مراقبت و طهارت خود بیفزاید و بار سلوک و توشه راه برگیرد و در اوقات دیگر بر اساس رحمت حق با این ثمره و توشه و با روح و رحمت و آسایش که خدا قرار داد ه به سیر ادامه دهد. و باید توجه داشته باشد که در اوقات خاص به غیر آن نپردازد و آن را تضییع نکند. سلوک در ساعات شبانهروز اوقاتی مانند سحر و شب غنیمت است در ایام سال مانند ماه رمضان، شعبان، رجب، دهه ذیالحجه و مانند آن فرصت برگرفتن توشه است. برخی مناسبتهای ویژه چون موالید یا شهادت معصومین، اوقات خاص زیارت مشاهد مشرفه و عتبات بخشی از اعمال سلوکی را دربر دارد.
سلوک سالانه:
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
آنچه از روایات و ادعیه و مناجاتها درمی یابیم آغاز سال معنوی و تولد معنوی هر سال با ماه رجب آغاز میگردد و اوج این معنویت در ماه مبارک رمضان و اوج آن هم در شب قدر است. به طوری که اهل دل توشه یک ساله خود را از این ماه بر میدارند؛ [۴۱۳] ماه رجب و شعبان هم زمان آمادگی روحی برای تمتعات معنوی ماه رمضان است ماه رجب ماه کشش است و جذبه و ماه شعبان ماه کوشش است و سلوک و ماه رمضان ماه چشیدن است و فناء به تعبیر زیبای خواجه عبدالله انصاری: «ای جوانمرد رجب ماه نوشش است و شعبان ماه کوشش است و رمضان ماه بخشش است.»[۴۱۴] در تعابیر روایات، رجب ماه استغفار و شعبان ماه صلوات بر پیامبر و اهلبیت او و رمضان ماه تهلیل و تکبیر ذکر شده است.[۴۱۵]
سلوک ماهانه: خصوصیات و اعمال ویژه شب و روز اول و آخر هر ماه قمری، اعمال خاص ایام البیض هر ماه، سه روز روزه در هر ماه با ترتیب خاص و اعمال ویژه هر ماه بخشی از اذکار و اعمال خاصی است که به صورت دورههای متناوب ماهانه تکرار میشود.
سلوک هفتگی: در مجموعه تعالیم اهلبیت شب و روز جمعه[۴۱۶] از بهترین اوقات هفته بهشمار میرود. عرضه اعمال بر امام عصر در روز دوشنبه و جمعه، توجه به روزهای هفته و اقتضائات هر کدام وادعیه مناسب با هر روز از هفته، تعلق هر روز از هفته به یکی از معصومین و ضیافت سالک توسط صاحب آن روز[۴۱۷] نوعی محاسبه و مراقبه سلوکی روزانه را در بردارد
سلوک روزانه: توجه به روز و شب و اقتضای سلوکی هر کدام[۴۱۸]، جایگاه خاص شب و بویژه سحر در سلوک و تهجد، اهمیت سلوکی بین الطلوعین، وقت زوال و غروب، اعمال و اوراد و اذکار ویژه هر ساعت از شبانه روز اسراری است که در ادعیه و روایات اهلبیت به آن اشارات لطیفی شده است.
گفتار دوم: دعا و مناجات عالیترین تبلور ذکر
دعا و ذکر: دعا عالیترین تبلور و ظهور یاد خدا است. امام سجاد، انس و راحتی خود را در مناجات با خدا میداند[۴۱۹] و عرض میکند: خداوندا با یاد تو دلم زنده میگردد و با مناجات با تو سوزش خوفم، خنک میگردد. [۴۲۰]ارتباط و مخاطبه روحی میان انسان و معبودش را مناجات گویند. این ارتباط به حالتهای متفاوتی تبلور مییابد. احساس پشیمانی، بازگشت، اندوه، ترس، پناه بردن، امید، رغبت، اطمینان، تسلیم، رضایتمندی، سپاس، خاکساری، شوق، شوریدگی، عشق، دهشت، حیرت، هیمان، بیخودی، لقاء، وصال و… نمونههای این احوال انسان در مقام نیایش است. بهطور کلی این احوال که متجلی جمال و جلال حق است به دو گونه متفاوت قبض و بسط یا انس و دهشت صورت میگیرد. [۴۲۱] دعا از به معنی فراخواندن، دعوت کردن، گوش دادن و در اصطلاح خواندن خداوند برای طلب آمرزش، برآورده شدن حاجات، نیایش کردن، مدح و ثنا، تضرّع و خشوع است؛ نجوی به معنی بیخ گوشی حرف زدن، سخن سرّی گفتن، راز گفتن پنهانی و در اصطلاح نوعی راز و نیاز بین عبد و پروردگار است مناجات از باب مفاعله و طرفینی است. مناجات بنده و خدا دوطرفه است وقتی که بنده برای مناجات با حق خلوت گزیند و خداوند خلوتخانه دل را خالی از اغیار بیند در عقل و جان بنده به مناجات و سرّگویی پردازد. [۴۲۲] دعا تبلور عبودیت و ارتباطی عمیق و بیواسطه و گفتگویی دو سویه بین عبد و پروردگار است. نیایش همواره خواستن نیست، نیایش در بسیاری از فرازهای دعای عرفه، کمیل، شعبانیه و… خواندن بدون خواستن است. عبادت در درجه عالیه آن به خواندن خداست و نه درخواست کردن. مقام مناجات پس از دوام ذکر به عبد موهبت شود؛ در حیث قدسی آمده که: هرگاه اشتغال دائمی بندهام به من را دانستم، پس او را متمایل به درخواست و مناجات با خود کنم.[۴۲۳]
ارتباط همیشگی: یکی از دلخنکیها و سرور و دلگرمی سالکان، امکان ارتباط همیشگی با خداست. بر اساس تعالیم اهلبیت ارتباط با خدا مکان و زمان معینی ندارد.[۴۲۴] پیش از این بر اساس روایتی از امام صادق بیان شد، که سالک، در همه حال اجازه یاد حق دارد، بلکه یاد خدا در همه حال ممدوح است. امام سجاد خداوند را بر امکان ارتباط دائمی با حق سپاس گفته عرضه میدارد: «شکر خداوندی را که هر زمان بخواهم او را ندا کرده، نیازم را با او در میان میگذارم، و هر گونه که بخواهم با او خلوت کرده بدون هیچ واسطهای با او سرّ گویم، و او حاجتم را برآورد».[۴۲۵] باب دعا همواره گشوده و خداوند همواره در موضع اجابت و منتظر دستگیری، بلکه در کمینگاه شکار است و بندگان را شکار میکند.[۴۲۶] در زیارت امین الله میخوانیم: راههای طالبان تو به سویت باز و درهای اجابت به روی آنها گشوده و دعای نجواکننده با تو مستجاب است. توبه کسی که به درگاهت بازگردد پذیرفته شده، فریادرسی تو، برای فریادخواهان مهیاست و یاری تو برای یاریطلبان ارزانیست.[۴۲۷]
غنج و دلال: یکی از الطاف خداوند به سالک تجلی جمالی و توجه به عبد با وجه کریمانه است. این تجلی کریمانه که بهصورت رأفت، بخشیدن گناهان، گذشتن از خطایا، پوشانده اعمال قبیح، حلم در برابر جرائم و مانند آن تجلی میکند موجب انس، جرأت بر توبه[۴۲۸] و بازگشت بهسوی حق و حتی غنج و دلال[۴۲۹] سالک میشود و در مقام دلال با خداوند عرض میکند که خداوندا فریفته شدن من، اصرار بر گناهان و جرأت بر خطایا معلول رحمت، رأفت، عفو و گذش
ت، سرعت رضایت و اجابت توست. بلکه با همه معاصی طمع به رحمت تو کرده، خواستار اجابت همه آرزوهایم هستم.[۴۳۰] و پرده پوشی تو مرا به طمع انداخته، آنچه شایسته آن نیستم از تو درخواست کنم، بلکه اگر در اجابت خواستهام، کندی احساس کنم، از روی نادانیم به تو عتاب کنم.[۴۳۱] امین الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه «یا أَیهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» ضمن بیان کلمات عرفا و صوفیه در مورد این آیه بیان لطیفی دارد وی مینویسد: و البتّه خداوند سبحان فرمود (الکریم) و اسماء و صفات دیگر خود را نفرمود. برای اینکه گویا جواب را به بنده تلقین نموده تا بگوید: مرا را کرم تو فریفته است.[۴۳۲]
از احوال دیگر داعی که غالبا پس از انس با حق و ناز و کرشمه بر او روی آورد حال تملق[۴۳۳] و تمجید است.[۴۳۴] در این مقام سالک داعی همه خوبیها را از خداوند و همه بدیها را از خود داند و نجوی میکند که همیشه خوبی تو به من رسیده و بدی من به سوی تو بوده است.[۴۳۵] از من آنچه شایسته آنم یعنی لئامت و از تو آنچه شایسته آنی یعنی کرامت بیرون طراود.[۴۳۶] آنگاه میخواهد فریاد زند که من چنین خدایی دارم و او را دوست دارم.[۴۳۷] نتیجه این انس و تملق و ناز، بیرون رفتن همه ترسها و دردها از دل سالک است و این مناجات آبی است بر آتش خوف سالک خسته دل.[۴۳۸]
شب موعد مناجات: امام حسن عسکری وصول الی الله را سفری معرفی فرمودند، که تنها با مرکب شب به مقصد میرسد؛[۴۳۹] بر اساس تعالیم اهلبیت شب و بهویژه هر چه به موقع سحر و طلوع فجر نزدیک شود به خلوت و تحجد و استغفار سفارش شده است. موعد مناجات و راز گویی و سر شنوی در خلوت دل و جان است و این خلوت از اغیار در شب مهیا میشود اهل معرفت گفتهاند «لیل غیب است و انسان را به غیب و باطن میکشاند»[۴۴۰]
شبخیز که عارفان به شب راز کنند | گرد در و بام و دوست پرواز کنند |
در نزد اهل معرفت شب برای ذکر و خلوت و فکر و دعا و سلوک جایگاه ویژهای دارد. روز بهخاطر اشتغال به ضروریات حیات مانند کسب معاش، تعلیم و تعلم و خورد و خوراک، فراغ بال دشوار است. اما شب هنگام سکوت و پوشیدگی و آرامش است. (و جعلنا نومکم سباتا وجعلنا اللیل لباسا و جعلنا النهار معاشا) و انسان سالک را به خلوت میکشاند و این وحدت و خلوت انسان را به مقام توحید میرساند. و انسان را از تفرقه و تشتت به توحد و احدیت میکشاند و تنها در حالت توحد و احدیت نفس قادر به ادراک و مشاهده میگردد.
امّا شب هنگام انزوای از خلق و انقطاع از مشاغل روز است که انسان را به خلوت و وحدت میکشاند و خلوت و وحدت به توحّد میرسانند، و تا انسان را به خلوت و وحدت میکشاند و خلوت و وحدت به توحّد میرسانند، و تا انسان به توحّد نرسیده است به ادراکات عقلی و سیر انفسی نائل نمیگردد که تعلّق با تعقّل جمع نمیشود. و ما هر چه را که ادراک میکنیم از حیث احدیّت وجودی خود ادراک میکنیم نه با تفرّغ بال.[۴۴۱]
معراج نبیاکرم در شب واقع گردید. «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَه»؛[۴۴۲] وعدهگاه خدا با حضرت موسی سی شب بود که با ده شب تمام گردید و خداوند از میعاد خود با حضرت موسی که به میقات موسی با پروردگارش منتهی شد با تعبیر میعاد سی شبه و میقات چهل شبه یاد میکند «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَهً».[۴۴۳] واژه لیل در مورد این میعاد و میقات به اهمیت و جایگاه ویژه شب در سلوک و قرب و انس او با خداوند اشاره دارد. احوال عارفان در شب در کلام اهلبیت بسیار زیبا به تصویر کشیده شده است. یکی از این تصویرها در نهج البلاغه و در خطبه همام اینگونه است:
پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه میخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را مییابند. وقتی به آیهای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند، و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان میبرند که نعمتهای بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هر گاه به آیهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن میسپارند، و گویا صدای بر هم خوردن شعلههای آتش، در گوششان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده، و از خدا آزادی خود را از آتش جهنّم میطلبند.[۴۴۴]
حزن و بکاء: امام سجاد در مناجات با خدا عرضه میدارد: «خدایا ما را از کسانی قرار ده که شیوهشان در زندگی شادمانی با تو و زاری به درگاه تو است و روزگارشان آه و ناله است، پیشانیهاشان در برابر عظمتت به خاک افتاده و از دیدگانشان در خدمتت یکسره بیدار است و سرشک اشکشان از ترس تو ریزان و دلهاشان به محبتت آویزان و قلبهاشان از هیبتت از جا کنده شده است.»[۴۴۵] غم و اندوه معنوی که سالک نه در فقدان خواهشهای نفسانی بلکه در دوری و هجران از مقصد دارد از تمام لذایذی که بشر در جهان مادی میبرد، لذتبخشتر است، همین غم است که سعدی شیرازی، شادی و خرمی دو جهان را در آن میبیند، آنجا که میسراید:
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرّمی است ما و غم روی دوست
امام صادق فرمودند: حزن حال درونی عارفان است.[۴۴۶] در حدیث قدسی آمده است: من نزد دلهای شکسته هستم.[۴۴۷] امام علی در خطبه همام در وصف متقین فرمودند: دلهای پرهیزکاران اندوهگین است و در شب با تلاوت و اندیشه در قرآن جان خود را محزون کنند.[۴۴۸] گرچه ظاهر حزن قبض و گرفتگی است اما باطن و حقیقت آن بسط و گشادگی است، محزون با مردم چون بیماران و با خدا در شادی قرب و وصال است.[۴۴۹] بلکه اگر لحظهای از حزن خالی شوند به استغاثه و التماس دست بردارند.[۴۵۰] این همان غم دردی است که عطار گوید:
ذرهای دردم ای درمان من زان که بی دردت بمیرد جان من غبار[۴۵۱]
عارف واصل بهاری همدانی چهارمین از آداب مراقبه را حزن دائمی داند و گوید:
الحزن الدائم، یا از ترس عذاب، اگر از صالحین است، و یا از کثرت اشتیاق، اگر از محبین است؛ چه اینکه به محض انقطاع رشته حزن از قلب، فیوضات معنویه منقطع گردد. و من هناحکی من لسان حال التقوی انه قال: انی لا اسکن الا فی قلب محزون؛ شاهد بر مدعا قوله تعالی: انا عند المنکسره قلوبهم.[۴۵۲]
گفتار سوم: غفلت قوی ترین آفت سلوک