لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 384

مرداد ۱۲, ۱۴۰۱ 0 Comments

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

 

دال به دال-پشت سر هم

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

بخت-شانس-اقبال-شوهر

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

پیاله زدن-می نوشیدن

 

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

چرک و خون-چرک آلوده به خون
دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن
جَستن چشم-پریدن پلک چشم

رنگ به رنگ شدن-از خجالت یا خشم سرخ و زرد و سفید شدن

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

پشه کوره-پشه ی ریز

استخوان‌دار-محکم-بااراده

خدا برکت-خدا بیش ترش کند

خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت(ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست)

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

جوش آوردن-نگا. جوش آمدن

آستین از دهان برداشتن-خندیدن

آقا چسونه-آدم حقیر و بی ارزش

بند کردن-محکم کردن

خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف

خم شدن-دولا شدن

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)

خاصه-هر چیز ممتاز و از جنس عالی

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

جگر-عزیز-عزیز دلم

تخم چشم-مردمک چشم

از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیش‌بینی سخن راندن

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

خاله خواهر خوانده-نگا. خاله خاک انداز

دُنگی-دانگی

چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود

دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

انسان بودن-شریف و درست بودن

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

دم کار گرفتن-به کار واداشتن

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
چپ دادن-رد کردن
 

در به دری-بی خانمانی-آوارگی

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

ذِله کردن-ذله آوردن

دست نماز-وضو

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی

تنبل خان-تن پرور

حکیم جواب کرده-یتیم

پاره آجر-شکسته ی آجر

دور پرواز-پرواز کننده تا فاصله های بسیار

چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

اتیکت-برچسب-آداب و رسوم-قاعده

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)
در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

آفتاب به آفتاب(هر روز)

دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن

رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن
دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

بچه افتادن-سقط شدن جنین

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

پرداختی-مبلغ داده شده

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

از ته دل-از سر صدق و صفا

آسمان (و) ریسمان به هم بافتن(حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن)

 

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

آفتاب به ملاج کسی خوردن-دیوانه شدن-خل شدن

خون کردن-قتل کردن-آدم کشتن

بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا

زیر نویس-پادداشت پایین صفحه-پا نویس-نوشته ی زیر فیلم

به حساب-مثلا-یعنی

چنار امام زاده صالح-متلک بد

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

به درک واصل شدن-به درک رفتن-برای با نفرت خبر مرگ کسی را دادن بکار می رود

زیر جلی-پنهانی-آهسته

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ
خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند

جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود

آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)

بد آوردن-بد شانسی آوردن-زیان دیدن بر اثر پیشامد بد

خلق الله-مردم

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

زبان چرب و نرم داشتن-گفتار خوشایند و فریبنده داشتن

بار انداختن-توقف و اقامت کردن

چله بُری کردن-رفت و آمد بسیار کردن

دزدیده-دزدکی

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن
پرند-حرف بی هوده
رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

پلاسیده-پژمرده-چروکیده
زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی

مال دنیا

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

دلسرد-ناامید-مایوس

دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن

خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)
دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار
زن بردن-همسر گرفتن مرد

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

خیز-ورم-آماس
زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب

چو انداختن-شایعه پراکندن
چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی
خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

ادرار کوچک(شاش)

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

چیله جمع کردن-گردآوردن چیله

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

درگذشتن-صرف نظر کردن-مردن

چغاله بادامی-چغاله بادام فروش

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

چینه کشی-شغل چینه کش

 

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

ادرار بزرگ(مدفوع)

آدم نچسب(کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند)

چریدن-راه افتادن کار و کاسبی

تخت پایی-صاف بودن کف پا

پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد

جایی-مستراح-توالت
پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

بی چیز-تهی دست-فقیر

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

افتاده(فروتن، متواضع)

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

خوردگی-ساییدگی-فرسودگی

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

دهنه سرخود-بی بند و بار

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

 

بوق سگ-بسیار دیر وقت

خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

چار طاق-به طور کامل

آتش بی‌باد-ظلم-می

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

 

به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده
دان-دانه-چینه

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

چنار تجریش-متلک بد

خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

الدنگ(بیکاره، مفتخور، بی‌غیرت)

از چاله در آمدن و به چاه افتادن-از باران به ناودان پناه بردن

 

خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی

دست کج-نامطمئن-دزد

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

رفیق باز-دوست باز-کسی که به دوستان محبت بسیار می کند

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

زالو-آدم سمج

 

دُهُل دریده-بی شرم-ناپارسا

بُراق-خشمگین-عصبانی

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

تخته پوست-زیرانداز پوستی

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

پرت کردن-چیزی را با شدت دور انداختن

دل آشوبه گرفتن-دچار حالت تهوع شدن

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

حمله-بیماری غش-صرع

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

رسانه-وسیله ی ارتباطی

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

جار-چلچراغ-شمعدان

خط-راه-مسیر-مشی و مرام-مسلک-کنایه از نامه

دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن

تو پوزی-تو دهنی

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

ریزه میزه-ریزه پیزه

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

از خاک برداشتن-کسی را نواختن و به جایی رساندن
 

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

پرت شدن-دور افتادن از مطلب

زار زدن-سخت گریه کردن

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

چیله-هیرم-خاشاک

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن

خوش منظره-خوش نما-زیبا

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

جشن گرفتن-سور بر پا کردن

دست و دل کسی به کار نرفتن-میل به کار نداشتن

پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن
دست کردن-دست فرو بردن

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

پلاسیده-پژمرده-چروکیده

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

 
پادرختی-میوه های خراب شده که خود از درخت می افتند

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

 

حسن دله-آدم ولگرد و بیکاره

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)

تِر زدن-خراب کردن کار

تک و دو-دوندگی-درماندگی
زیر کردن-کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

خوش لباس-نگا. خوش پوش

پیاله فروشی-میخانه

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

چرخ کردن-دوختن با چرخ خیاطی-خرد کردن گوشت با چرخ گوشتی

اخم و تخم-ترش‌رویی-کج‌خلقی

چول-بیابان

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

خرده خرجی-خرج های اندک
دوا قرمز-پرمنگنات
رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن
بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !

بالا آوردن-استفراغ کردن

دَم ِ پَر کسی رفتن-نزدیک کسی رفتن-به کسی پناه بردن

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

بلا به سر کسی آوردن-کسی را به زحمت و دردسر انداختن-به کسی آسیب رساندن

چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ

افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)

آهوی خاور-آفتاب
از دولت سر-به لطف کسی-از برکت وجود کسی

دست چین-گزیده-منتخب

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی

ژاندارم-مامور انتظامی عضو ژاندارمری

چوروک خوردن-چین برداشتن

آبی از کسی گرم نشدن-بهره‌ای از کسی نبردن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

حساب و کتاب از دست کسی خارج شدن-اداره و نظم امور از دست کسی در رفتن

تلکه بند شدن- تلکه کردن

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

آن چنانی(چنانکه خود می‌دانی، بسیار گران‌بها، بسیار عجیب)

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

داشتن-مشغول بودن

آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

دستکاری-دست بردن در چیزی

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

دلسرد کردن-ناامید کردن

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)
راست رو-رو به رو-مقابل
دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

جهود ی-هودی-مقتصد

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

برادر تنی-برادر حقیقی

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم
دعوا کردن-نزاع کردن-زد و خورد کردن

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

حبه ی انگور-دانه ی انگور

بده اون دستت-آی زکی !

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

آبدوغ خیاری-بی ارزش-بی اعتبار

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

جزغاله-سوخته-زغال شده

پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان

تیپ یکدیگر زدن-با هم دعوا کردن

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

راه اندازی-راه انداختن

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

حمله ور شدن-یورش بردن

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای
پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم

از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

بدک-نه چندان بد

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

راه مکه-کهکشان

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

تنگ غروب-نزدیک غروب-آفتاب زردی

زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

یکی دیگر از نوشته های سایت :
فروشگاه کشاورزی در ایران

 
جوش آوردن-نگا. جوش آمدن

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

روغنی-آلوده به روغن

خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن

آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن

 

امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

بی در رو-بن بست

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

خبر-گزارش رویداد

به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن

دل کسی را خون کردن-کسی را سخت رنجاندن

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

پل کسی آن سر آب بودن-کار کسی بسیار خراب بودن

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

چاسان فاسان-آرایش-بزک

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

دست به جیب-بخشنده-خرج کن

آتشِ تر-شراب-لب معشوق

دولاب-گنجه-کمد-قفسه

بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

زمین گیر شدن-ناتوان شدن از پیری یا بیماری

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

 

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

خانه شاگرد-پسربچه ی خدمت گزار در خانه

 
بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته

آکَل-آقای کربلایی

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

ازرق(چشم زاغ)

چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی
اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره

رسانه-وسیله ی ارتباطی

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند)

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

دل خالی کردن-کین خود را گرفتن-از رنج دشمن شاد شدن

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

آمدن(آغاز به کاری کردن)

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)
ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

اهل بیت-اهل خانه-خانواده

 

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

بیسار-فلان

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن
ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

به سیم آخر زدن-بی قید شدن-از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن

 

چندر غاز-پول بسیار کم

اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن

حق-باج سبیل-رشوه

دوخت و دوز-خیاطی

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

راست شدن-رو به راه شدن
آهوی شیرافکن-چشم محبوب

اطفال باغ-گل‌های تازه

خودآموز-بدون آموزگار

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان
اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

آسمان‌جل(ندار، بی‌چیز، کسی که رواندازش آسمان است)

زَوال-مست مست-لول

زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن

چشم زهره گرفتن-ترسانیدن

زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

تردستی-مهارت-شعبده بازی

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

زیر شلواری-زیر جامه

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

 

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

حمامک مورچه داره-کنایه از تردید و دو دلی

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

پخش-پراکنده

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن-کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

تکه ی کسی بودن-مناسب کسی بودن

تیپا خوردن-رانده شدن

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

 

از کسی خوردن-توانایی مقابله با کسی را نداشتن

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)

 
چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

پشت سر هم-پیاپی متوالی

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

حرف انداختن-در سخن کسی دویدن

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

 

بکُش بکُش-دعوا و مرافعه جمعی تا حد کشتن

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

آفتابی کردن-پدیدار کردن

خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن

دست به دست مالیدن-تردید نشان دادن-هیچ کاری نکردن

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

 

آکِله(جذام، زن سلیطه)

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن
خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

تردستی-مهارت-شعبده بازی

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

خرابکار-اخلالگر-تروریست

زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه
دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

بغداد کسی را آباد کردن-شکم گرسنه ی کسی را سیر کردن
 

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

دست آموز کردن-تربیت کردن

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

تریج-آن جاکه آستر درونی جامه با رویه ی آن به هم می پیوندد

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

خرده خرده-کم کم-رفته رفته

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

خبر داغ-خبر بسیار مهم

به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید
باد خوردن-هوا خوردن

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

حمله گرفتن-غش کردن

با ریسمان کسی به چاه رفتن-با اعتماد به کسی به کاری دست زدن

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

دخانیات-کشیدنی ها مانند توتون و تنباکو و مانند آن ها

اشکنک سرشکنک داشتن(با خطر همراه بودن)

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

تعلیمی-عصای کوچک

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

روز پنجاه هزار سال-روز قیامت

دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن

حق بردن-رشوه بردن-از راه حق و حساب گرفتن-درآمدی منظم داشتن

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

خودخوری-حالت خودخور

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

باران خوردن-در زیر باران قرار گرفتن و خیس شدن

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

تُف کار-بچه باز

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی
خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا
خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

خرکچی-چارپادار

جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی
جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

بار و بنه-وسایل سفر

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

 

ژرسه-نوعی پارچه ی نازک-نیم تنه ی بافته از نخ

جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

از شیر مادر حلال‌تر(چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست)

آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوش‌خراش)

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

پُخت کردن-پختن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی

دیر فهم-کند ذهن-کودن

خرکار-پرکار

زمخت-درشت-ناهنجار

بازداشتی-زندانی موقت

رژیم گرفتن-رژیم داشتن

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

رفتگار-رفتنی-مردنی

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

 

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

فال بد زدن

آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن

جود-یهودی-حهود

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

آتشِ بسته-طلا

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

 

خوش ِ کسی بودن-به هنگام شگفتی مانند چشمم روشن! گویند

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن-کار را به نااهل سپردن

به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن

بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

درز گرفته-کوتاه کرده

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی

دست پاچه-شتاب زده-مضطرب

زیر زبانی-یواش و آهسته-سخنی که از روی بی میلی گفته می شود

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان
پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

پول خرد-پول سکه ای

پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت

رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن

بی ریخت کردن-کتک زدن

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

زبان پس قفا-نوعی گل است

خدا به رد-در پناه خدا

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

آواز دهل-چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)

دیر کرد-تاخیر-تعویق

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن
پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است
خال به خال-خال خال

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

تا-لنگه-همتا

 
اشک کوه-یاقوت-لعل

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

دبه-ظرف-کوزه

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

خنکای صبح-سحرگاه

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

 

دستی از دور بر آتش داشتن-از حقیقت امری بی خبر بودن-قضاوتی سطحی از چیزی داشتن

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

 

چاره ساز-خداوند

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب
از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

دایی اوغلی-پسر دایی

آب باریکه-درآمد اندک اما مرتب

خوش گوشت-آن که زخم تن او زود بهبود می یابد-خوش ادا-خوش اخلاق

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار
چرت و پرت-حرف مفت-حرف بی خود

از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن

 

باب شدن-معمول و رایج شدن

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

 
خواب و بیداری-در حالت بین بیداری و خواب

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو

 
خر و پف-نگا. خرناس
دله-ظرف حلبی

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

خوش تراش-خوش اندام-خوش قد و بالا

زاله-کناره ی برآمده ی جوی-مرز کشتزار

زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

دلپخت-پختن مغر چیزی

بابا غوری-نابینا-کور

بد قدم-نامبارک-بد شگون

آفتاب لب بام-پیری نزدیک به مرگ

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن

 

از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن

 

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

خیک کسی پر بودن-سیر بودن

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

جگر را سرمه کردن-دل کسی را سوزاندن-بسیار غم دادن
 

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)

خوردگی-ساییدگی-فرسودگی

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

چهار چشم-عینکی-بسیار مشتاق-منتظر-مراقب

آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

 

دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید
چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

جان من و جان شما-سوگند به جان من و شما

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن
خداپسندانه-مورد پسند خدا

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

تو دوزی-دوختن از درون

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

چای کاری-کشت و زرع چای

 

حاشیه دار-کناره دار