بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 217

مرداد ۱۴, ۱۴۰۱ 0 Comments

دستی-به عمد-از روی تعمد

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

اوت بودن(بی‌خبر بودن، از مرحله پرت بودن)

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

جوشی شدن-عصبانی شدن

جوشی شدن-عصبانی شدن

حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن

دوا قرمز-پرمنگنات

حشری-شهوت ران-پر شهوت

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

دو رگه-از دو نژاد محتلف

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

تیپا خوردن-رانده شدن

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

تیز بزی-فورن-بی درنگ

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

چروک انداختن-چین انداختن

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

ریختگی-ریزش

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

 
چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

چرک و خون-چرک آلوده به خون

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

چَه چَه-صدای بلبل

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

حکیم جواب کرده-یتیم

خاطر داشتن-به یاد داشتن

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)
جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی

چانه انداختن-جان کندن-حرکت پیش از مرگ

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

باد گلو زدن-آروغ زدن

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)

به حول و ولا افتادن-دستپاچه و مضطرب شدن-به تلاش و تقلا افتادن

رُک زده-زل زده-خیره شده

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

چوب در چیزی کردن-تحریک کردن

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

 

از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

روغنی-آلوده به روغن

شعله‌ی آتش

چوبدار-گله دار-گوسفند دار

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن

پینه-وصله-پوست سخت شده

آفتاب‌زردی-غروب آفتاب

اشک کوه(یاقوت، لعل)

 

حبف و میل-ریخت و پاش

از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

دله بازی-رفتار آدم دله

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

رژیم گرفتن-رژیم داشتن

جمع و جور-منظم و مرتب

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت
خرکاری-پرکاری-مفت کاری
داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)

ارزانی(بخشیدن، دادن)

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

جوان مرگ شده-نفرینی است به شخص جوان

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده

 

از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن
رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

پا بر چین رفتن-آهسته و آرام با نوک پا رفتن

فال بد زدن

از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

جز و ولز-نگا. جز و وز

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

رودل-سنگینی معده
حال کردن-لذت بردن

خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده

آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

چوب خوردن-تنبیه شدن

پُر کار-فعال-با پشتکار

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

تل انبار-توده-انباشته

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

 

چشم و ابرو-زیبایی چهره

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

داوطلب-خواستار-نامزد

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

 

آلونک‌نشین-ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند

خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)

دست کم-حداقل

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه

پر افاده-متکبر-مغرور

چیز-آلت تناسلی

ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

حال و حوصله-نگا. حال و احوال

دستمال ابریشمی برداشتن-چاپلوسی کردن-تملق کردن

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

بچه ی-اهل ِ

دندان تیز کردن-طمع کردن

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

پا در رکاب-حاضر و آماده

آخرین تحویل-قیامت

چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره

ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین

جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی

اُتُل-شکم-اتوموبیل

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن
جور-هم طراز-اخت-هم زبان

دسته گل به آب دادن-کاری به خطا انجام دادن

بد زبان- بد دهن

 
انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

 

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن

 

بکُش بکُش-دعوا و مرافعه جمعی تا حد کشتن

بستری-خوابیده در بستر-بیمار

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

 

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

چای کاری-کشت و زرع چای

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن
به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

دم-هنگام

خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)

ریق افتادن-ریغ افتادن

بازیگوشی کردن-بازی دوست بودن-سبکی کردن-شوخ بودن

خرسک-نوعی فرش
آن سفر-آن بار-آن دفعه

خبره-ماهر-استاد

چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد
خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

 

بَرج-خرج های خارج از خانه

دایی قزی-دختر دایی

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

 

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

ته نشین شدن-رسوب کردن

 

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن

پیش کردن-راندن به جلو

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

دمپایی-کفش راحتی خانه

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

خلاف شرع-ضد قانون شریعت

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

 
آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

 
پر روده-پرچانه-روده دراز

بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه

بادکنک-کیسه ی نازک لاستیکی که آن را باد کنند و برای بازی به کودکان می دهند

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

 

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

آزگار(زمان دراز)

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

حیوانی-نگا. حیوانکی

چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

افسرده‌بیان(بی‌هوده و بی‌مزه‌گو)

برو برگرد-چون و چرا

دست چین-گزیده-منتخب

چرند بافتن-یاوه گفتن-حرف بی هوده زدن

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)

تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

 

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

باب دندان-مناسب طبع و حال

آبدوغ خیاری-بی ارزش-بی اعتبار

بابا ماما-همه کاره ی محل-بزرگ لوطیان

افتادن به گردن کسی-به کسی تحمیل شدن

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

بی سیرت-بی آبرو

بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد

آکَل-آقای کربلایی

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

چشم زهره-ترس

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

اقل‌کم(دست‌کم، لااقل)

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

 

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

چشم دیدن کسی را نداشتن-تاب دیدن موفقیت و خوشی کسی را نداشتن-از کسی بدش آمدن

خاطر داشتن-به یاد داشتن
بی اُرس و پرس-بی مقدمه

راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

رودرواسی-رودربایستی
چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن
رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن
دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

پارسنگ برداشتن عقل کسی-خل بودن-دیوانه بودن

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی

جا افتادن-سر جای خود آمدن

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی
چلچل-خال خالی-ابلق

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد

خاطر جمع-مطمئن

دُرافشانی کردن-مشتی یاوه به هم بافتن

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

چفت کردن-با زنجیر بستن

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

خوشگلک-با خوشگلی اندک

چهار دستی-فراوانی

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

 

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

پا بر چین رفتن-آهسته و آرام با نوک پا رفتن

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

ختم گذاشتن-مجلس ترحیم گذاشتن

رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن

رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

خروس خوان-هنگام سحر

خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

دست به دست مالیدن-تردید نشان دادن-هیچ کاری نکردن

راپرت-گزارش-خبر

دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن

چرب و چیلی-پر چربی-پر روغن

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

اوقات‌تلخی-ترش‌رویی-عصبانیت

دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن
دک و پوز-دهان و لب و دندان

زهر چشم-نگاه خشم آلود

خبرنگاری-کار خبرنگار

تلکه بند شدن- تلکه کردن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

دیر کرد-تاخیر-تعویق

پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)

تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

پیشی-گربه در زبان کودکان

حق البوق-رشوه

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

یکی دیگر از نوشته های سایت :
نهال گردو پیوندی چیست؟ (راهنمای خرید)

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

خونین و مالین-زخمی-خونی شده

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی
خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک
ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا

چفت کردن-با زنجیر بستن

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

اگر و مگر کردن-شرط و بهانه آوردن

امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

دراندشت-وسیع-بی سر و ته

استخوان‌دار-محکم-بااراده

بغلی-چیز کوچکی که در بغل جا بگیرد-بطری کوچک

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

آب باریکه-درآمد اندک اما مرتب

چروکیدن-چین دار شدن

از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)

خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن

روی دایره ریختن-روی داریه ریختن

آفتاب‌زردی-غروب آفتاب

چشمک-ایما و اشاره به چشم

دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

چنته-خورجین چرمی-فکر-سینه

خِرخِره-حلق-حلقوم

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

دستِ چپ-سمت چپ

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

خرابکار-اخلالگر-تروریست

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن
برآمده-بزرگ شده-ورم کرده

تند نویسی-سریع نویسی

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

 
به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

چار سری گفتن-متلک گفتن-کلفت بار کسی کردن-حرف مفت زدن

 

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

بند کردن-محکم کردن

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

خنج انداختن-پنجول انداختن-خراشیدن پوست دیگری با ناخن

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

 
 

تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن

راحتی-دمپایی

ددر رفتن-بیرون رفتن

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

خرج شدن-مصرف شدن-به کار رفتن

پنجه بوکس-سلاحی سردئ به صورت حلقه های به هم پیوسته و دارای برآمدگی های برجسته

زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن

پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

پر پر کردن گل-کندن و پراکندن برگ های گل

خیط شدن-نگا. خیت شدن

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

چُرتی-اهل چرت زدن-ضعیف-مردنی

 

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی

خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

آکِله(جذام، زن سلیطه)

تخت پایی-صاف بودن کف پا

زمخت-درشت-ناهنجار

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

خوب-کافی-بسیار

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

ته گرفتن-سوختن غذا

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

آتش بی‌باد-ظلم-می

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

دُنگی-دانگی

باجه-جای بلیت فروشی

چانه لغ-نگا. چانه شل

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس
اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن
تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن
افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند)

حق الزحمه-دستمزد

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

بومی-محلی-اهل همان سرزمین

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

خانم آوردن-پا اندازی کردن

حجله خانه-اتاق شب زفاف

پشک انداختن-قرعه کشیدن

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

به کارخوردن-بدرد خوردن-کارآمد بودن

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید

دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن

جَخت-متضاد صبر

خشتک کسی را جر دادن-نگا. خشتک پاره کردن

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن
تک پران-زن نانجیب
 

تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

خرجی-پول لازم برای گذران روز

اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)

به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

دست و بال-دور و بر-اطراف

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

آتش‌پاره-شوخ و شنگ-فرز و چالاک-کرم شبتاب

زود بودن-فرانرسیدن هنگام کاری

چاک کردن-نگا. چاک دادن

چیدن و واچیدن-آراستن-در جای خود گذاشتن

پکاندن-ترکاندن

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

آتش‌پا-فرز و چالاک-بی قرار

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

به دست و پا افتادن-به تلاش و تقلای زیاد افتادن

آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

تنگ بودن وقت-دیر شدن

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

 

رفتن ِ سر کسی-از پرحرفی کسی خسته شدن-از صدای بلند کسی یا چیزی ناراحت شدن

دست آموز کردن-تربیت کردن

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

دو به هم زن-دو به هم انداز

 

چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

ارزیاب(کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند)

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

ریش شدن-ریش ریش شدن

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

پاکار-امر بر-پادو-مباشر

 

خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

از لجِ-از سر لجاجت-از روی خشم

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

دست و دل کسی به کار نرفتن-میل به کار نداشتن

خوش ِ کسی بودن-به هنگام شگفتی مانند چشمم روشن! گویند

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

چشم کردن-چشم زدن

زدن به کوه-عاصی شدن و سلاحی برگرفتن و به کوه پناه بردن

چپ چُس-اصطلاحی تحقیرآمیز برای خطاب

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

بی ریخت-زشت-بد ترکیب

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

راست و ریس-موانع و معایب

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

تیپا خوردن-رانده شدن

ازرق-چشم زاغ

رو شدن-آشکار شدن-فاش شدن

به جا آوردن-شناختن

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

 

انگشت روی چیزی گذاشتن(موضوعی را مورد توجه قرار دادن)

زبان نفهم-کودن-بی شعور

چرب دست-ماهر-زبر دست

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

خداحافظی کردن-به درود گفتن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

چاشت یک بنگی-خوردنی کم با پول اندک

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)
چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن

دست کم-حداقل

تِر زدن-خراب کردن کار

 

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

پرت گفتن-حرف بی معنی زدن

بابا بزرگ-پدر بزرگ

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)

دیر چسب-دیر آشنا

اله و بله(چنین و چنان)

درق دروق-درق درق

آکَل(آقای کربلایی)

آلت فعل-وسیله‌ی انجام کار
توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک
در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن

پاپی شدن کسی-به کسی ایراد گرفتن-کسی را اذیت کردن

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری

با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن

 

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

بی همه کس-بی پدر و مادر

پشه زدن-نیش زدن پشه

حمله-بیماری غش-صرع

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

دور-بار-دفعه-نوبت

آب آتش مزاج-می سرخ

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

اُس و فُس(اصل، مایه، چهارستون بدن)

 

چله داری-عزاداری در روز چهلم مرگ کسی

انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

خانه خانه-سوراخ سوراخ-شطرنجی

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

بی بته-بی اصل و نصب-بی پدر و مادر

چرت و پرت-حرف مفت-حرف بی خود

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

پینه کردن- پینه بستن

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن

رفیق باز-دوست باز-کسی که به دوستان محبت بسیار می کند

رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن

اله و بله-چنین و چنان

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)
چول-بیابان

خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر

از خدا خواستن(در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است)

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

ددر رفتن-بیرون رفتن

پاشنه بخواب-کفش راحتی

جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره
جوکی-مرتاض هندی-آدم لاغر و مردنی-آدم معتاد و مریض

جِر جِر کردن-چیزی را پاره پاره و ریز کردن-مانند کاغذ و پارچه

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

چَخ چَخ-عیش و عشرت

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه
تخم چشم-مردمک چشم
چرند اندر چرند-پرت و پلا

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

چسبیدن-لذت دادن

راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن

دست آموز-تربیت شده-آموخته

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

 

آقا چسونه-آدم حقیر و بی ارزش

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

تخت و تبارک-با آسودگی خیال

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن
هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

چرکوندی-لکه دار کثیف

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

 

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

حیوون-نگا. حیوان

خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

زردمبو-آدم ضعیف و کم خون-دارای رنگ و روی زرد

روی چشم-اطاعت می شود !

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

 

پرت کردن-چیزی را با شدت دور انداختن

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

ریشه داشتن-سابقه ی خوب داشتن-محکم بودن